اسم ِ من پری است.
اسم ِ بیافم مصطفی است. خیلیها میگویند دوست پسر من میگویم بیاف. وقتی میگویید دوست پسر، این دوست خیلی تو ذوق میزند. برای همین. وقتی میخواهم خودم را لوس کنم او را مُصی صدا میزنم. قدّم یک و هفتاد است و دوست ندارم از سایز کون و سینهام هم بنویسم. من و مصطفی با هم سکس داریم. معمولاً. مگر من پریود باشم. یا او با کسی لاس زده باشد. پریود خیلی بدتر است. دلم درد میگیرد و حالم از همهچیز بهم میخورد. البته این برای روز اول است. خودتان میدانید. پریود بدترین چیزی است که وجود دارد. بعد از آن کلهی مردانهای است که عرق هم کرده باشد. بعد از این دوتا مقنعه، در رتبهی سوم بدترین چیزها قرار دارد. روزی که با مقنه بروم بیرون و مجبور باشم آژانس بگیرم، آن روز را به طور معمول با آرزوی مرگ کردن میگذرانم. سکس را میگفتم. به نظرم سکس بهترین چیزی است که در دنیا وجود دارد. مصطفی زیاد خوب نیست. خسته میشود و زمانبندیاش هم خوب نیست. وقتی باید بخورد، میکند. وقتی باید بکند، میخورد. بلد نیست. زود هم خسته میشود هم خودش هم آن چیزی که بهش وصل شده. متاسفانه زندگی ِ سکسی ِ ما غم انگیز است اما ما عاشق همیم. توی رختخواب خوب نیست و من هم آن زمان بیحال تر آز آنم که چیزی بگویم. بیرون از تخت مصطفی خیلی جنتلمن است. آداب معاشرت بلد است. من معماری خواندهام در تهران مرکز و مصطفی هم عمران قزوین خوانده. باراجین. اما الان توی بازار کار میکند. چون پدرش بازاری است. پدرش علاوه بر بازاری بودن کمی کسکش و دیوث هم هست. چون ما قرار بود ازدواج کنیم، اما پدرش نگذاشت. و دلیلش هم این بود که الان زود است. خودش هفده سالش شده بود زن گرفت. مادر ِ مصطفی زن سومش است. زن اول مرده. زن دوم هم توی یوسف آباد است. خود مصطفی اینها پاسداران هستند. اصلاً ما با هم توی باگت پاسداران آشنا شدیم. باگت یک رستوران است که قدیمها که من و مصطفی توش با هم آشنا شدیم، خیلی خوب بود اما الان فقط به این درد میخورد که بروید داخلش و بوی روغن بگیرید.
چرا اینها را نوشتم؟ اللهُ عَلَم.
بامزه بود
پاسخحذفباگت !
پاسخحذفرساوران ایده آل من ، با ویژه استیک های ردیفش !
ساقدوش هم حتما میرین قلیون می کشید؟!